در این مطلب از باملین می توانید دلنوشته های احساسی برای مادران را مشاهده کنید که برای روز مادر یا مناسبت های مختلف مادرانه مناسب هستند.
گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد…
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم…
آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
“خانه مادر است”
***
جایی خوانده بودم که درد آدم را بزرگ میکند و روح را صیقل میدهد و تجربه را زیاد میکند. هیچ جا ننوشتهاند که درد با یک زن، با یک مادر چه میکند. مادران درد کشیده یا زود میمیرند، یا برای همیشه میروند، یا میمانند با چشمانی که رنگِ بیتفاوتی گرفته است و دستانی که زیر ناخنهایش جز خستگی چیزی نمیروید، و گیسوانی که رقص بر شانههای زنانه را به خاطر نمیآورند. مادرانی بی هیچ آرزویی، با دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک. هیچکس از مادرانی که به بهشت نمیروند چیزی ننوشته است.
***
همسنگ تمام نبودنهایت به این شبهای اندوه بار اشک بدهکارم و به اندازه همه آرامشت به چشمان بیقرارم خواب؛ برای ترسیم دغدغههایم کنج آغوش امنت را کم آوردهام و برای تسکین دردهایم تمام نوازش دستهایت را. صادقانه بگویم: من کم آوردهام. من همه بودنها را در نبودنهایت کم آوردهام.
***
مادر! در ستایش دنیای پرمهرت، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود و گلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.
شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم و انگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم.
مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.
ایمانم از دعای توست و خدایم را از زبان تو شناخته ام، عبادت را تو به من آموخته ای.
***
متن و دلنوشته برای مادرم
مادر معجزه خلقت خداوند است، کسی که بودنش مایه آرامش و نعمت است و نبودنش همه چیز را سخت می کند، همه چیزهای عالی را … همه چیزهای حیاتی را … از نفس کشیدن تا خندیدن و حرف زدن و خوابیدن و … نبود مادر “زندگی” را سخت می کند.
و من چقدر خوشبختم که سایه پر مهر مادرم بالای سرم است و دستان گرمش در دستانم، نگاه آرامش منتظر من است و قلب سرشار از عشقش برای من می تپد … من بی نهایت خوشبختم!
اوج شکوه یک زن مادر بودن است، اما مادر فقط مادر نیست، نقش های زیادی است که در یک کلمه “مادر” خلاصه می شود، دختر پدرش، همسر پدرم، مادر من، مادربزرگ نوه هایش و خواهری مهربان… و مادر چقدر خوب از پس همه نقش هایش برآمده، بله او معجزه خلقت خداوند است که زندگی کردن کنارش معنای واقعی خود را پیدا می کند.
مادرم! می دانم هر چروک و خطی که به صورتت افتاده حکایت غریبی دارد و اگر پای قصه چین و چروک های چهره ات بنشینم حاصلش چندین کتاب از سختی ها و رنج هایی خواهد بود که به عشق همسر و فرزندانت کشیده ای … من گاهی چقدر ناسپاس بوده ام و قلب تو در مقابل ناسپاسی من چقدر با گذشت و بزرگ.
می خواهم بدانی از این که فرزند چون تو مادری هستم و در آغوش تو بزرگ شده ام به خود می بالم و مطمئنم تو بهترین مادری هستی که خداوند می توانست من را وارد زندگی او و او را ملکه قلب من کند، اصلا مگر می شود موجودی از تو مهربان تر و دلسوزتر و عاشق تر؟!
تو همیشه الگوی من در زن بودن و مادر بودن هستی و خوشحالم که زیبایی و هوش و عشق را از تو به ارث برده ام تا بتوانم مادری چون تو برای فرزندانم باشم، مادری عاشق، دلسوز، مهربان و قوی ….
***
مادر تو والاترین رویای عشق، اولین و آخرین معنای عشق هستی و تو که همیشه دلواپس فردای ما و غمخواری بیهمتا برای ما هستی. زندگی بدون تو سراسر رنج خواهد بود تویی که چشم چراغ زندگی ما هستی و در همه حال زندگی ما از تو روشن است.
یاد تو مرا آرام میسازد.
زیباترین آهنگی که در عمرم شنیدم صدای تو و آواز اعجازانگیز لالایی تو بود. گویی تو پیامبری بودی که رسالتت عشق بود. دنیای عشق از تو زنده میشود و به من زندگی بخشیدی، دوستت دارم.
***
متن طولانی زیبا برای مادر عزیزم
مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی.
اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش.
مادرم، در گرامیداشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم.
روزت مبارک باد.
***
گفتم درد دارم! گفت: به جانم
گفتم خسته ام! گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! گفت: بخور از سهمِ نانم
گفتم کجا بخوابم؟ گفت: روی چشمانم
اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم، شادم!
همیشه از درد گفتم و از رنج!
***
جملات و دلنوشته ادبی احساسی برای مادر
واژه مادر در بر گیرنده ی خوبی ها، مهر و عطوفت، فداکاری، از خود گذشتگی و تمام معانی مثبتی است که در جهان وجود دارد. موجودات بی نظیری که بزرگ ترین رسالت آن ها در زندگی عشق ورزیدن به فرزند است.
تلاشی که یک مادر برای به ثمر رساندن فرزندانش دارد ستودنی است، او با تمام وجود خواستار فراهم کردن بهترین ها برای عزیزانش می باشد و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نمی کند. آنچه که او می خواهد آسایش و آرامش و شادی همیشگی فرزندانش است.
مادر، مامان، ننه، آنا، دالکه و … واژگان آشنایی که در فرهنگ ما، همه یک مفهوم را دارند : مفهوم زیبای فداکاری و گذشت، کاری که همه ی مادرهای دنیا بی دریغ انجام می دهند. در حقیقت بزرگ ترین درس فدا کاری را می توان از مادرها آموخت.
انوره دو بالزاک نویسنده ی فرانسوی می گوید : مادر یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را میشناسد.
***
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود. اکنون بزرگ شدهام مادرم را میخواهم، نه برای گرفتن گوشه چادرش؛ میخواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم. نه اینکه دلم خوش شود که میدانم نمیشود! شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم.
***
ﻣﺎدرم! هیچوقت ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ نمیکنم. ﭼﻘﺪر ﺧﻮﺏ بود ﺍﮔر ﺁﻏﻮﺵ مهربانت را ﺩﺍﺷﺘﻢ. هنوز هم هرجا نامت را میشنوم؛ به لرزه میافتم. هرجا مادری را با فرزندش میبینم؛ زیر لب میگویم: من هم روزی مادر داشتم. من هم روزی گرمای وجودش را داشتم.
مادرم! کاش میدانستی که این روزها بیشتر از گذشته به وجودت احتیاج دارم… اما میدانم تو هنوز هم پیش خدا واسطه حل مشکلات من هستی. این اطمینان را از آرامش قلبم دارم.
امروز با شاخه گلی سرخ و دستانی لرزان به دیدارت میآیم. این اشکهای من از سر دلتنگی است. دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت. کاش بودی. امروز دلم آتش گرفت و دوباره جای خالیات را حس کردم. میدانم جای تو خوب است و فرشتههای آسمان امروز را برایت جشن میگیرند. آخر میدانم که بهشت زیر پای توست. کاش فقط امروز نگاهت را داشتم.خدایا کاش فقط یک بار دیگر آغوشش را داشتم.
***
گاهی حواست را بیشتر جمع کن!
گاهی کمتر داشته هایت را فریاد بزن!
داشته های باارزشی مثل “وجود مادر” !
شاید کسی حوالی حرفهای تو، بندِ دلش پاره شود با تصویر ِ سیاه و سفید مادرش روی دیوار اتاق!
حواست باشد اینروزها!
***
دلنوشته خاص عاشقانه برای مادر
یادت هست مادر؟ اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، كشتی تا یك لقمه بیشتر بخورم!
یادت هست؟ شدی خلبان، ملوان، لوكوموتیوران؛ میگفتی بخور تا بزرگ بشوی آقا شیره!
و من عادت كردم كه هر چیزی را بدون اینكه دوست داشته باشم قورت بدهم حتی بغضهای نتركیدهام را.
***
مــادرم فـرشــــــتــه است ..
ولی …
هیچوقت ندیدم پرواز کند …
زیرا به پایش مـــن را بسته بود
بــرادرم را
و همه ی
زندگیش را
معذرت میخواهم نیوتون …!
راز جاذبه،
“مــــــادر“
من است!
معذرت میخواهم ادیسون!
چرا که “مــــــادر” من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخواهم انیشتین!
فرمولهای تو از توضیح “مــــــادر” من عاجزند!
رومئو!
همه راه ها به عشق “مــــــادر” من ختم میشود …!
مــــــادر من ،
عــــــشــــق من است…
میترسم برای ماندن در کنارم از بهشت به جهنم بیاید …
مــــــادرســـت دیگر …
***
متن زیبای ادبی خاص برای مادر
مامان عزیزم، آیا میدانستی عاشقت هستم؟ آیا میدانستی هیچکس، هیچکس و هیچکس نمیتواند جای تو را توی قلبم بگیرد؟ آیا میدانستی حاضرم همه چیزم را بدهم تا همیشه نزد من باشی؟ میگویند:«بچه ننه است»! چقدر بچه ننه بودن قشنگ است، چقدر لذتبخش است. آخر اگر نباشی قدر خیلی از روزها را نمیدانیم.
عشق به تو بهترین و تنهاترین عشقی است که میشود باورش کرد. یعنی بالاتر از عشق به مادر وجود دارد؟
یادش بخیر، قصههایی که برایم میگفتی چقدر لذتبخشتر از قصههای تنهایی امروزم بود. شنل قرمزی، چوپان دروغگو، شنگول و منگول و حبه انگور را برایم تعریف میکردی. چرا با اینکه چهار پنج سال این قصهها را میگفتی هیچ وقت برایم تکراری نمیشد؟ چرا؟
ولی الان زیباترین فیلمها و داستانها و رمانها نهایتاً یک بار به من لذت میدهد، چرا؟
مامان عزیزم، دمت گرم، نوکرم، تا عمر دارم خاک زیر پاتم؛ فقط یک چیز میتوانم بگویم: عاشقتم.
***
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم
باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم !
و چه تاثیر دلنشینی دارد
” غصه نخور ، درست میشود ” گفتن های مادر ،
اثرش را هزار قرص آرامبخش قوی ندارد
***
سلام بر تو ای مادر برتر از جانم و سلام بر تو ای همیشه مهربان و صمیمی. و سلامتی را نثارت میکنم به اندازه دریای نگاهم. مادر مهربانم نمیدانم در این نامه که قصد من گلایه از توست اول از مهربانیهایت و زحماتت بگویم و یا از همان اول ابراز ناراحتی خود را از جانب تو بگویم؟ اگر بخواهم از خوبیهایت بگویم که تمامی ندارد و انگشتانم ناتوانند برای نوشتن آن همه مهر و وفا و صمیمیت.
و اما گلایه من از تو؛ چراهای بسیاری در سر دارم که همه بدون جواب مانده اما نمیدانم چرا هیچ وقت با جواب دادن آنها به من نتوانستم قانع شوم. از تو میپرسم که نگران لحظههای منی از تو که روز و شبت را برای من یکی کردی تا من به اینجا برسم. چرا هماکنون برای آزادیم حد و مرزی کوچک نهادهای؟ چرا هنوز باور نداری که من بزرگ شدهام و آن دختر ۵ ساله نیستم؟ چرا فکر میکنی همیشه بعد از غروب آفتاب همه برای من در کمین هستند و من باید سریع در خانه باشم؟ چرا باور نداری که من من هستم و برای خودم باورهایی دارم؟ چرا؟ چرا؟
***
هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالائی می خواند فراموش نمی کنم، همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است. مادر عزیزم روزت مبارک.
***
جملات و دلنوشته در وصف مادر
مادر! من خدا را نقاشی کردم؛ خدا به شکل بوسههای تو بر پیشانی من بود. مادر! من از آن آخرین بدرقهات تا پشت دیوار بیکسی نوشتم و بغض کردم. مادر! در اینسوی بیخوابی، من هر شب پرنورترین ستاره را تو میبینم. شنیدهام کولهبار دوران کودکی مرا سنگ صبور خویش کردهای. من هم در آن آیینه که دادی یادگاری؛ در آن هر شب تصویری از تبسم تو را میبینم. مادر! ای زیباترین احساس، قشنگترین بنفشه، ستارهام را چندیست گم کردهام…
***
در رحم مادر خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند…، پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند… از غذای جنین چیزی کم نمیشود…. بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند: زن زودتر از مرد پیر میشود…!
اگه آدما بدونن که مادرشون بخاطر اونا استخونش آب میشده واقعا میمونن که چجوری قدردانی کنن!!! خداوندا از تو بهشتی میخواهم برای کسی که مرا به دنیا آورد…
***
مادر یعنی زندگی، مادر یعنی عشق، مادر یعنی مهر
مادر یعنی فرشتهای که با اشکت، اشک میریزد و با خندههایت میخندد. مادر یعنی فرشتهای که نگاهش به تو است و با هر لبخندت، زندگی میکند. مادر یعنی فرشتهای که موهایش برای بزرگ کردنت سفید میشود و به تو میگوید: «پیر شوی مادر، درد و بلایت به جانم…» مادر یعنی فرشتهای که صبح که خوابی آرام میز صبحانه را میچیند تا وقتی بلند شدی زندگی را لمس کنی. مادر یعنی فرشتهای که شبهایی که غم داری یا مریضی تا صبح بالای سرت مینشیند و نگران است. مادر یعنی فرشتهای که وقتی موقع کار میگویی خسته شدم؛ با اینکه پاهایش درد میکند میگوید: «تو بشین مادر من انجام میدهم…». مادر یعنی فرشتهای که هیچوقت باور نمیکنی مریض شود یا پیر شود چون همیشه و توی هر حالتی به روی تو لبخند میزند. مادر یعنی فرشتهای که طاقت دیدن اشکهایش را نداری. مادر یعنی همه زندگی…
دلم میخواهد هیچ وقت خانه ات را بی تو نبینم
بی تو نخندم
و بی تو لذتی از غذایی که تو نپختی نبرم
دلم خانه ات را با تو میخواهد
باشی و باشیم و بخندیم به لکنت های بامزه ات
باشی و
چشمان تو هر لحظه هزار بار قربان ما برود
و چشم های ما پاسخ بدهند که “خدا نکند قربان بروی.”
باشی و حرف رفتن بزنی;
چنگ بکشی روی تمام خاطراتت در خانه ی آرزو های بچگی مان
باشی و باشیم و ببینیم که میخندی
خانه ات را باقربان رفتن هایت دوست دارم
کاش بمانی
***
زن عشق زايد و
تو برايش نام انتخاب ميكنی!!
او درد ميكشد و
تو نگران از اينكه بچه دختر نباشد!!!
او بيخوابی ميكشد و
تو خواب حوريان بهشت ميبينی!
او مادر ميشود و
همه جا ميپرسند نام پدر!…
***
مادر که نداشته باشی
هیچکس نمیفهمه تو دنیا چی بهت میگذره…
مادر که نداشته باشی
هیچکس درک نمیکنه
پشت هر لبخندت چند هزار تا بغض پنهان شده
مادر که نداشته باشی
نباید از هیچ کس هیچ انتظاری داشته باشی
مادرکه نداشته باشی
هر لحظه از زندگیت تو دلت میگی
اگه مادرم بود الان اینجوری نمیشد
مادر که نداشته باشی…
همیشه یه هاله اشک تو چشماته
مادر که نداشته باشی
هیچ سایه ای بالا سرت نیست
حالا که داری مثل پروانه دورش بچرخ
روز مادر بر همه مادران عزیز سرزمینم مبارکــــــــَ
***
مادرم…
مادرم مدرک پزشکی ندارد؛ ولی دستهایش کاری میکنند که هزار قرص و دوا نمیکند…
شماره نظام مهندسی ندارد؛ ولی از منِ ویرانه با حرف هایش یک آدم نو می سازد…
نقاش نیست؛ ولی با یک کلام لبخندی روی لبهایم میکشد که هزار نقاش از پسش بر نمی آیند…
ندیده ام توی استدیو ضبط صدا وقت بگذراند، ولی آهنگِ صدایش از هر موسیقی گوش نواز تر است…
مادرم سر آشپز و رستوران دار نیست؛ ولی عطرِ و طعم غذاهایش هوش از سر میپراند…
بهشت را زیر پایش ندیدم، ولی شک ندارم بهشت زیر پایش نیست…
بهشت نعمتِ وجودش است…
روز مادر مبارک